- کفش دریدن
- پاره کردن کفش، تکاپوی بسیار کردن سعی بلیع نمودن: (بجستجوی دریدند کفشها تاشد لری براه تمنا باین گروه دو چار)، (شفائی در هجو فکری)
معنی کفش دریدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاره کردن جامه کسی از پشت، بی آبرو کردن (اشاره به داستان یوسف و زلیخا) : تا ایشان را قفا بدریدند و از خراسان بیرون کردند، جماع کردن از پشت
مرده پوش بریدن
((~. دَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
پاره کردن جامه کسی از پشت، کنایه از بی آبرو کردن (اشاره به داستان یوسف و زلیخا)، جماع کردن از پشت
بریدن پارچه و آماده کردن جهت مرده: (آماده فنا را پروای نیک و بد نیست ساعت کسی نپرسد بهر کفن بریدن)، (شفیع اثر)